بتهوون (Ludwig van Beethoven) نابغه ای بی نظیر در تاریخ بشری است. او از جمله معدود افرادی است که خود را هنرمند خطاب می کند. هنرمند بی نظیری که نگاهش به زندگی، ذهن و ادراکش برای بشریت درس زندگی است.
 
او روزی به یکی از شاگردانش به نام کارل ژرنی گفت: «آنچه در قلب من است باید بیرون بیاید و من آنها را بنویسم» (شونبرگ، ۱۳۸۵: ۱۷۸-۱۵۸). نبوغ عنصر درونی انسانی است و بتهوون این عنصر را در دل و جانش با خود داشت. همه ی انسانها چیزهایی در درون دارند که اگر درک شود و بیرون آید ماهیت جهان را تغییر خواهد داد. بتهوون خود را هنرمند میدانست، عنوانی که حتی موتزارت، باخ و ... خود را با آن خطاب نکردند. او شخصیت قدرتمند و کم نظیری داشت و معتقد بود: هنرمند اگر هنرمند است باید جهان، خود را با او وفق دهد. او در نامه ای به گوته نوشت: «هرگز هنرمندی را با غلظت و قوت معنوی، با نیروی حیات و بزرگ منشی ندیده ام. خوب درک می کنم که این هنرمندان امروز تا چه حد سازگاری با جهان و شیوه‌هایش را دشوار می پندارند» (شونبرگ، ۱۳۸۵: ۱۷۸-۱۵۸).
 

درک ماهیت نبوغ

این ادعای بزرگی است، اما نابغه تاریخ بشری به آن ایمان دارد. در کلاس نابغه ها باید این جمله بتهوون را بارها و بارها تکرار کنیم. که جهان باید با عظمت روح یک هنرمند همسو و همساز شود.تربیت عاشقانه دانش آموزان یک اصل اساسی است، بچه‌ها  اگر با نیروی عشق آشنا شوند، نبوغ و خلاقیتشان به حرکت در می آید و تجربه ای نوین و جهانی نو را رصد خواهند کرد.دانش آموزان ما می توانند جهان را تغییر دهند، اگر نبوغشان به بیرون تراود و عشق و اراده چاشنی کارشان قرار گیرد. این راز زندگی بتهوون اثبات می کند او به سرعت از تمام هنرمندان و مشاهیر عصر خود جلوتر رفت. او هر چند در نواختن پیانو، ویولن و ارگ استاد بود ولی نبوغش فراتر از این محدوده ها حرکت می کرد. او پر از نیروی ابتکار، اندیشه و خلاقیت برای انجام کارهای بزرگ و خارق العاده بود.
 
رومن رولان که تحقیق بزرگ و اساسی در مورد لودویگ وان بتهوون کرده است در کتاب زندگی بتهوون می نویسد: «آثار بتهوون چیزی فراتر از هنر است و درسی است برای همه انسانهای روی زمین» (رومن رولان، ۱۳۷۵: ۲۸۹-۲۲۵). هرکس که بتواند درها را بگشاید و در آستان مقدس موسیقی بتهوون قدم بگذارد، دگرگون می شود و تا عمر دارد با دروغ و ریا آشتی نخواهد کرد. رومن رولان اشاره زیبایی به آثار وی دارد: «بانگ رسای بتهوون مانند ضربات تیز هیزم شکن که در جنگل میپیچد در سراسر دنیا طنین می افکند» (رومن رولان، ۱۳۷۵: ۲۲۵ - ۲۸۹ ). بتهوون را می توان به عنوان یکی از نوابغ بی نظیر جهان برشمرد که اگر از اندیشه ها، احساس و زندگی اش برای بچه‌ها  در سر کلاس ها گفته شود می تواند منشاء اثر باشد. در این قسمت به برخی از ویژگیهای این موسیقیدان برجسته می پردازیم:
 
۱- یکی از روش های کم نظیر برای بروز خلاقیت توسط بتهوون پرسه زنی بود. این روش را میتوان در مدارس تدریس کرد. بتهوون از دوران کودکی، ساعات طولانی در خود فرو می رفت و با تفکر و تأمل انس می گرفت. او موسیقیدانی نبود که پشت میز یا پشت پیانو در انتظار الهام بنشیند و نت آهنگ هایش را سریع و آسان روی کاغذ بیاورد. عادت داشت ساعتها در کوچه و خیابان پرسه بزند یا در کوره راههای روستایی راه برود و در انتظار کلمه یا جمله ای از ایده جدید، ذهن خود را بکاود. او به محض آنکه ایده ای به ذهنش راه می یافت، رهایش نمی کرد و در این حال اگر با دوست یا آشنای قدیمی قدم می زد او را فراموش می کرد و دنبال فکر خود را می گرفت و با هیجان و بی قراری کوشش می کرد آن را ساخته و پرداخته کند و به گفته خودش وقتی ایده ای به سراغم می آید او را در آغوش می کشم. اگر از آغوشم بگریزد به هر سوراخ سمبه ای سر می کشم تا دوباره پیدایش کنم و یک آن او را راحت نمی گذارم. به هزار گونه اش در می آورم تا به صورت دلخواه در آید رومن رولان، ۱۳۷۵: ۲۸۹-۲۲۵). این روش، متدی بسیار عالی برای کلاس های درس است که اگر بخواهیم آن را در چند فرآیند تبیین کنیم به شرح زیر است:

 الف: به بچه‌ها  عادت بدهیم که با ذهن خود آشتی کنند و در ارتباط باشند. ب: پرسه زنی و ارتباط با ایده ها، کاری بسیار مهم و اساسی است. قدم زدن، در ایده ها غرق شدن و آنها را تکمیل کردن یک روش خلاق محسوب میشود. ج: اگر ایدهای به ذهن ما رسید، باید با تمام وجود با آن ارتباط برقرار کنیم و آن را در آغوش بکشیم. ایده ها به مرور تکامل می یابند. د: هر دانش آموز باید با ایده های ذهنی اش مأنوس و همراه شود. این مستلزم کند و کاو و شناخت بیشتر از خود است که معلم ها می توانند در این راه نقش راهنما را ایفا کنند.
 
 ۲- گوته، برتری موسیقی را در این نکته میداند که از مرحله عقل فراتر می رود و به سرزمینی دست می یابد که کلام و تفکر منطقی را در آن راهی نیست. بتهوون هم این مطلب را به گونه ای دیگر عنوان می کند: موسیقی یگانه چیزی است که می تواند خود را از ماده پیرایش کند و وارد جهانی شود که فراتر از آن است که ما انسانها را احاطه کرده و هرگز انسان نمی تواند بر چنین جهانی جز با موسیقی تسلط پیدا کند. (رولان، ۷۵) اگر جوهره اساسی حرف گوته و بتهوون را به عنوان یک ایده خوب بپذیریم، میتوان گفت صرف توجه و تربیت عقل برای انسان کافی نیست، انسان می تواند با نیروی عشق که در وجود تک تک ما نهادینه شده است، راه به سوی افقی بیابد که بی نظیر است. تربیت عاشقانه دانش آموزان یک اصل اساسی است، بچه‌ها  اگر با نیروی عشق آشنا شوند، نبوغ و خلاقیتشان به حرکت در می آید و تجربه ای نوین و جهانی نو را رصد خواهند کرد.
 
منبع: جامعه‌شناسی نخبه‌پروری، مهرداد ناظری، چاپ دوم، نشر علم، تهران 1396